الهه ی الهام
انجمن ادبی
«آدم فروشی» سهل - سومبات* توانستی بفروشی چه چیزی را به چه؟ چه کس ی را به که؟ گر تنها بودی، هیچگاه نامت را بر زبان نمی آوردم همچو میکروب بر تاریخم پخش شدی و سرایت کردی برای رسیدن به قله ای که راهش با سینه ی بابک هایم گشوده گشته از دره گذشتیم و از تپه سرازیر شدیم و اندرین راه ها، با چندین چند حمزه و سومبات رو در رو گشتیم با مکر و حیله ی آدم فروش ها چندین بار تاریخ، از ستیغ کوه به حضیض دره فرود آمد. سهل - سومبات! سنگ بنای خیانت را بر راه های مان غلطاندی با خنده ی خویش اشک چشم دیاری را سرازیر کردی بدین زهرخند بر زهر خیانت عسل آمیختی بدین لبخند مادرمان را گریاندی... همچو بادی برخاسته ای گاه از شمال، گاه از جنوب و یار و همراه نامرد و نامردی شده ای و دشمن مردی گشته ای به صد سکه ی زر، به یک «دست مریزاد» توانستی بفروشی رادمردان را؟ خود بگو آنچه دادی، بر آنچه ستاندی آنچه بفروختی، بر آنچه خریدی می ارزید، آیا؟! آیا با آنچه ستاندی درخت مرادت سبز شد؟! به آرزوهایت رسیدی؟! زر برفت. « دست مریزاد» گم شد خود نیز بمردی اما خیانتت بر پشت تاریخم هنوز همچو داغ ننگ باقیست قدرتش را بنگر صدایش به عهد ما نیز رسید بزرگی و عظمت آن که فروخته شد درجه و حدّ آدم فروشی! سایه ی سرد خیانت بر سده های بعد نیز افکنده گشت چندین و چند سهل-سومبات از آن سایه سربرافراشت صدایش نیز رسید از آن دیار بدین دیار تو را زیاد ملامت نمی کنم به گاهش آدم فروشی خود هنر شمرده شد «آدم فروش» می بود مگر «خریداری» نبود اگر؟! *سهل - سومبات: خائنی که بابک خرمدین را به افشین ، فرمانده لشگر ارمینیه ( ارمنستان) و در نتیجه معتصم خلیفه ی عباسی فروخت. شاعر: بختیار وهابزاده دیلمانج: زین العابدین چمانی تاریخ ترجمه:16/3/1388 نظرات شما عزیزان:
بسی زیبا و شنیدنی بود که حاضر شدم دوباره آنرا بخوانم.
برای من جالب بود که گذشته این آدم خائن را در قالب شعر نو بخوانم. سپاسگداری از استاد چمانی
ترجمه شعر بختیار وهابزاده با احساس تر و بالاتر از اصل شعر است. مترجم دنیایی از احساسات را در آن گنجانده، به عبارت دیگر ترجمه یک شاهکار است.آفرین و درود بر بابک و دین خرمش و بر سراینده و دیلمانج باد!
یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 11:22 :: نويسنده : حسن سلمانی
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|