الهه ی الهام
انجمن ادبی

فصل تابستان است

و تنور دلم از آتش یادت روشن

کاش اینجا بودی!

این خیال خام را می سپارم به تنور

تا که از بوسه ی هر شعله ی تنهایی من

بپزد خوب و برشته شود و ترد شود

سفره ی خاطره را

می گشایم پس از آن در یک سو

جرعه ای چای و یکی حبّه ی قند

که تداعی گر لبخند تو است

منتظر می مانم

تا بیاید آن دم

که مؤذّن خبر آمدنت را بسراید مسرور

ومن افطار کنم روزه ی دیدارت را

فصل تابستان است

و تو ای همزادم

کاش اینجا بودی...!

چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:روزه,افطار,چای,مسعوده, :: 10:14 :: نويسنده : حسن سلمانی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 65 صفحه بعد

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان