الهه ی الهام
انجمن ادبی
... ماه ناز
نازنین ماه در افشان ادب
ای تمنای کلام
شاه بیت ناسروده
ای نگاهت شعرساز و قصه پرداز
گرم و گیرا
چون شراب ناب شیراز
مخمل سبز صدایت
خوش ترین آوازها
ای سکوت ناشنیده در خروش سازها
وامدارت، بتگران، صورتگران
آبروی هرچه خاتون در تمام عصرها
ای رسول بی کتاب
روح نا آرام لیلی،
شور شیرین
یاد مانای فروغ و
یادگار کلک سیمین
ماه نازم!
در شبان تیره ام باش و بتاب!
حسن سلمانی /بهمن نود و پنج
... روح بهار
نرگس های پشت پنجره چشم های خیره به زنگباد انتظار تو را می کشند تا از راه رفته، برگردی تا با تو بهار را به تماشا بنشینند بهار بی تو روح ندارد فقط رنگ دارد و بو. ...! حسن سلمانی- بهمن 95 سلام عزیزانم چقدر دلم برای وبلاگم و دیدار شما تنگ شده بود! می دانید! امان از روز مرّگی و روز مرگی! کم کم وبلاگ نویسی که روزی پدیده ای شگفت انگیز در ارتباطات بشری به شمار می آمد، حالا دارد به حسی نوستالژی تبدیل می شود. با وجود وسایل و فضاها و صفحات جدید اجتماعی باید هم ... ولی حیف! شنیدم کسانی که که هنوز وبلاگ نویسی و و وبگردی می کنند گزینه های خوبی برای ازدواج و زندگی مشترک هستند چون پای بند و وفادارترند! برای همه دوستان حقیقی و مجازی ام آرزوی سلامت تن و روان دارم ...لیلا
پری رویاها ابر و باد و مه و خورشید و خدا نام نهادند تو را عشق مانا « لیلا» نام کتاب: این روزها درگیر خودم هستم شاعر: محمد جلیل مظفری انتشارات: آه و ماه دوست عزیز و شاعرم آقای محمد جلیل مظفری که آشنایی چند ساله با روحیات و سروده هایشان دارم و چند بار هم به حضورشان رسیده و از محضرشان چیزها آموخته ام این روزها نخستین مجموعه شعرش را از طریق انتشارات آه و ماه روانه بازار کرده تا دوستان و دوستداران شعر و ادب جرعه هایی از دریای ادبیات فارسی را به قدر تشنگی بچشند. آقا جلیل لطف کرده و نسخه ای امضا شده را توسط دوست گرامی ام« مجید خادم» برایم فرستاده تا این رخداد زیباترین اتفاق پاییز امسالم باشد. کتابی را که چشم به راه چاپ و نشرش بودم در واپسین روزهای آذر نود و چهار به دست بگیرم و لاجرعه نوشش کنم.این مجموعه شامل هفتاد جانپاره در قالب سه گانی( نوخسروانی) است که در سالهای 1390تا 1393 سروده شده و با طرح و رنگی ساده و گیرا به چاپ رسیده است. آقا جلیل، جلالت در فزون ممنون که هستی! نمونه شعر این دفتر: سوخت از قهر آتش چشمت هستی ام ناگهان به یک دیدار ربنا آتنا عذاب النار حسن سلمانی
دو شنبه 23 آذر 1394برچسب:محمد جلیل مظفری,حسن سلمانی,الهه ی الهام,کتاب شعر, :: 13:26 :: نويسنده : حسن سلمانی در بندر آبی چشمانت باران رنگ های آهنگین دارد خورشید و بادبان های خیره کننده سفر خود را در بی نهایت تصویر می کنند. در بندر آبی چشمانت پنجره ای گشوده به دریا و پرنده هایی در دوردست به جستجوی سرزمین های به دنیا نیامده. در بندر آبی چشمانتبرف در تابستان می آید. کشتی هایی با بار فیروزه که دریا را در خود غرقه می سازند بی آنکه خود غرق شوند. در بندر آبی چشمانت بر صخره های پراکنده می دوم چون کودکی عطر دریا را به درون می کشم و خسته باز می گردم چون پرنده ای. در بندر آبی چشمانتسنگ ها آواز شبانه می خوانند در کتاب بسته ی چشمانت چه کسی هزار شعر پنهان کرده است؟ ای کاش ، ای کاش دریانوردی بودم ای کاش قایقی داشتم تا هر شامگاه در بندر آبی چشمانت بادبان بر افرازم. "نزار قبانی" یک شنبه 24 آبان 1394برچسب:نزار, شعر معاصر عرب,در بندر آبی چشمانت,الهه ی الهام, :: 12:14 :: نويسنده : حسن سلمانی بزرگترین گناه من ای شاهزاده دریاچشم دوست داشتن كودكانه ی تو بود! (كودكانْ عاشقان ِبزرگند) نخستین - و نه آخرین - اشتباه من زندگی كولی وارم بود آماده بودنم برای حیرت ازعبور ساده ی شب و روز و برای هزار پاره شدن در راه هر كسی كه دوستش میداشتم لغزش من دیدن كودكانه ی جهان بود ! اشتباهم بیرون كشیدن عشق از سیاهی به سوی نور و گشودن آغوشم هم چون دریچه های دیر به سوی تمام عاشقان ! نام کتاب: 1984 نویسنده: جورج اورول مترجم: صالح حسنی اول بار اسم قلعه حیوانات و نویسنده اش« جورج اورول» را از دوست فرهیخته ای به نام حسین پاکنژاد شنیدم. هم او بود که قلعه را در اختیارم گذاشت و مرا با ادبیات تمثیلی و سیاسی آشنا کرد.دو سه سال بعد وقتی کتابدار دبیرستانی در اسلامشهر بودم از محل فروش کتابها و کاغذهای باطله ده جلد از قلعه را خریدم و برای استفاده دانش اموزان در کتابخانه گذاشتم. سال گذشته دوست دیگری از 1984 برایم گفت و ترغیب شدم که تهیه کنم و بخوانم و حالا خواندن آن را به دوستانم توصیه می کنم. جورج اورول هرچند در این کتاب؛ سیاه نگاه کرده و پیش بینی اش چندان هم دقیق از آب درنیامده اما هیچ چیزی از ارزش داستانی آن کم نمی کند. نویسنده روشنفکری دلسوز است که حکومت ها را مخصوصا آنهایی را که ادعای مردمسالاری دارند مفتضحانه به پای میز نقد می کشد و دمار از روزگار پر از رنگ و ریایشان در می آورد. به خواننده اش حالی می کند که قدرتمندان قدرت را فقط برای قدرت می خواهند و خدمت و حمایت از رعیت و ملت فقط شعار زیبایی است که در پس آن بهره کشی و مردمسواری کمین کرده است. ۱۹۸۴ نام کتاب مشهوری از جورج اورول به سال ۱۹۸۴ است. این کتاب بیانیهٔ سیاسی شاخصی در رد نظامهای تمامیتخواه (توتالیتر) و نیز کمونیسم شمرده میشود. ۱۹۸۴ کتابی پادآرمانشهری به شمار میآید. کتاب به نام «نوزده هشتادوچهار» هم شناخته میشود. جرج اورول در این کتاب، آیندهای را برای جامعه به تصویر میکشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقهٔ شدید نسبت به برادر بزرگ (ناظر کبیر) (رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری فرهمند) وجود دارد. در جامعهٔ تصویرشده گناهکاران به راحتی اعدام میشوند و آزادیهای فردی و حریم خصوصی افراد بهشدت توسط قوانین حکومتی پایمال میشوند، به نحوی که حتی صفحات نمایش در خانهها از شهروندان جاسوسی میکنند.[۱] در این داستان مسائلی همچون اینگساک (Ingsoc)، بزه فکری، گفتارنو، دوگانهباوری مطرح میشود. دوستانم این کتاب را بخوانید و به کسانی که دوستشان دارید هدیه کنید. حسن سلمانی/تیرماه 94 دو شنبه 15 تير 1394برچسب:جورج اورول1984,حسن سلمانی,الهه ی الهام,پاکنژاد, :: 16:12 :: نويسنده : حسن سلمانی
نام کتاب: روز و شب یوسف
نویسنده: محمود دولت آبادی
ناشر: انتشارات نگاه /چاپ اول 1383
تعدادصفحات: 79 صفحه
در رمان «روز و شب یوسف» که بوسیله «محمود دولت آبادی» در اوایل دهه پنجاه نوشته، و اکنون پس از سال ها در میان«کاغذ»های نویسنده پیدا شده است، داستان «روز و شب یوسف» روایت نسبتاً بلندی از شبانه روزی از زندگی نوجوان فقیری در محلهای نزدیک راهآهن تهران است. یوسف نوجوان زیبارویی است که مادرش روزها در خانه اعیان شهر کلفتی میکند و در میانسالی از فرط کار سخت، پیر و بیمار شده است. پدرش مرد کمحرف و متدّینی است که حضوری سایهوار در خانه دارد؛ روزها میخوابد و شبها در کارخانهای به کار مشغول است. خواهرش، صدیقه، که از او سالی بزرگتر است به کلاسهای خیاطی و گلدوزی میرود. یوسف روزها بیکار میگردد و شبها دو ساعت در خانه مردی که از او با نام «استاد» یاد میشود، درس قرآن و روانخوانی اشعار مولوی و سعدی میگیرد، و شبها همراه با خواهرش صدیقه روی پشت بام میخوابد. در همسایگی یوسف، مرد بارفروشی هر شب سیاه مست، با عربدهکشی و کتک زدن زنش، خواب و آرام را بر همسایهها حرام میکند. زنِ همسایة دیگری شبها صدای شهوت آلود و منزجر کنندة هماغوشی با شوهرش را به گوش یوسف میرساند، تا او را به خود ترغیب کند. شوهر زن گاه نیز جوانکی به پشت بام میآورد. فضای شدیداً شهوانی در پشت بام کناری، از یک سو یوسف نوجوان را داغ و برانگیخته میکند و از سوی دیگر از اینکه خواهرش هم این صداها را میشنود غیرتی و نگران میسازد. در همسایگی یوسف پنجرهای نیز هست که پشت آن، مرد جوانی شبها را به نوشتن و خواندن میگذراند. مرد رفتار مرموزی دارد و یوسف گاه کنجکاو میشود که از کار او سر دربیاورد و با او دوست شود و......داستان پسری روایت می شود که در آستانه بلوغ است خانه های محقر جنوب شهر زندگی می کند و با فقر دست به گریبان است. او طی داستان کتاب که چیزی حدود دو روز را در بر می گیرد، دائم در این توهم بسر می برد که کسی و یا سایه ای او را تعقیب می کند... * سایه اش دنبالش بود. همان سایه ی همیشه. سایه خودش را در سایه ی دیوار گم می کرد و باز پیدایش می شد... *لابد بابا نمی خواهد خروس شدن جوجه ی خود را به آسانی باور کند. پس او را همان جور نگاه می کند که پیش از این نگاه می کرد. یک بچه... * خانه تنبل بود.آفتاب تنبل بود. هوا تنبل بود. یوسف تنبل بود. مگسی بود که بالش ، یکی از بالهایش شکسته باشد.حس می کرد نمی تواند از جا برخیزد...
این کتاب را از آقای محمد شاهمرادی مدیر دبیرستان علی بن ابیطالب امانت گرفتم که همینجا از ایشان تشکر می کنم. حسن سلمانی 93/12/20 گلدسته
یک شنبه 24 اسفند 1393برچسب:, :: 15:27 :: نويسنده : حسن سلمانی هری وب(متولد ولز بسال1920م.و متوفی1995م.) وب در سواتزی به دنیا آمد و در دانشکده مگدالن در دانشگاه آکسفورد تحصیل کرد .او پس از جنگ جهانی دوم بعنوان یک کتابدار مشغول به کار شد.وی که تمام عمر یک ولزی ملی گرا بود از سال 1959 عضو فعال پلیدسیمر(حزب ملی گرای ولز )بوده است. اشعار وب منعکس کننده نظرات سیاسی وی است.بسیاری از اشعار کتاب "صحرای سبز"(1969) و "تاجی برای پرانون "(1974) با تاریخ اجتماعی ولز مرتبط است.وب به ادعای خودش فقط یک درونمایه دارد ،اما این توصیف خود ملامت کننده گستره لحنی وی را بد وانمود میکند_درحالیکه او میتواند در عین حال که تاثر انگیز باشد بینهایت خنده دار هم باشد. وب بعنوان یک روزنامه نگار پرکار و رساله نویس با میک استنفر در سال1965 همکاری کرد تا شعر ولز را راه اندازی کند.وی همچنین چندین متن را برای تلوزیون نوشت و دو مجموعه شروه خوانی سرود ویک اقتباس برای داستانهای کودکانه از نثر حکایتهای قرون وسطی به نام "مابینوژیون"تهیه و تدوین کرد. مجموعه اشعار وی در سال 1995 به زیور طبع آراسته شد.
مترجم :زین العابدین چمانی شنبه 23 اسفند 1393برچسب:ادبیات جهان ,,,زین العابدین چمانی,,,الاهه الهام, :: 15:1 :: نويسنده : حسن سلمانی گاتفرید بن، متولد آلمان به سال 1886 میلادی و متوفی 1956 بن یک پزشک بود هم در ارتش هنگام جنگ جهانی اول و هم بعد از آن در یک مطب خصوصی. در تلاش برای غلبه یافتن بر مکتب پوچی او از سوسیالیسم ملی در سال 1933 استقبال کرد. اما وقتی که بعدها متوجه اشتباه خود شد دوباره به عنوان پزشک ارتش درسال 1935 ثبت نام کرد به امید خدمت در یک جزیره نظامی. (که مستقل بود و در عین حال در خدمت نیروی نازی بود) تا خود را در برابر نازیسم محافظت کند. او در سال 1938 توسط نیروهای نازی اخراج شد. هم از پیشه پزشکی و هم در انجمن حرفه ای نویسندگان ادبی از نوشتن منع شد. از سال 1945 تا 1948 میلادی نیروهای متحدین نیز مانع نوشتن وی در آلمان شدند. او سپس به مطبوعات سوئیس روی آورد و در میان این مجادلات شهرت ادبی وی نیز افزوده گشت. نظم و نثر بن با بیان موضوعیت مطلق وی به پیوستگی رسید اما در پی این پیشه ادبی اش دچار تغییرات عمده ای هم در لحن و هم در شکل گشت. او بین سال های 1912 تا 1920 به اوج زودهنگام رسید و بنیادگراترین عملگرای زیبا شناختی نفی و ویرانی اکسپرسیونیست زبان و جهان بورژوا( سوداگران) شد. در اشعار وی با عنوان« سردخانه 1912، پسران 1913، جسم و تن 1917، بیماری و مرگ، اشعار خیالی و وهم آمیز» تخیل زیبا، و یک زبان جدید واقعیت گرا را در هم آمیخت که به عنوان زبانی وحشیانه و بهت انگیز پذیرفته شد. بین سال های 1922 تا 1931 اشعار وی از قبیل آن چه در مجموعه 1927 آمده است ساختار رسمی تری پیدا کرده است. در حالی که مستی ماوراء الطبیعه را می ستود و هشداری و خودآگاهی که لحن غنایی تری به نقدهای اشعار اولیه اش می داد را می ستایید. بین سال های 1933 تا 1947 بن به تکامل ادبیات کلاسیک گرا نایل شد آن هم در شعرهای ایستا و راکد وی که بین سال های 1946 تا 1948 که قله اشعار وی پنداشته می شود. اشعاری که بعد از 1949 سرود بازگشتی به پرخاشگری اولیه اش بود اما با این حال هنوز به نقطه اندوه و تسلیم و رضا با طمانینه حرکت می کرد. آثار برگزیده: 1. قطعه ی بازمانده 1951 2. تقطیر 1953 3.apreslude 1955 مترجم: زین العابدین چمانی اولگا فدرووانا برگلتس متولد روسیه به سال 1910 میلادی و متوفی به سال 1975 برگلتس فارغ التحصیل سال 1930 م از گروه فلسفه دانشگاه لنینگراد است. که تا سال 1938 سه کتاب شعر به چاپ رسانده بود. شهرت شاعری وی به توصیف های وی و تجربه اش در لنینگراد در طی جنگ جهانی دوم برمی گردد. او در محاصره ی سه ساله ی لنینگراد در آن هنگام زنده ماند و در ایستگاه رادیویی لنینگراد کار می کرد. اواین تجربیاتش را در شعرهای تغزلی با عناوین( دفترچه یادداشت لنینگراد) 1932 ،( لنینگرا 1944) و ( راه و جاده ات 1945) ثبت کرد. در سال 1951 م جایزه ی استالین به خاطر شعرش با عنوان« پروروسیک» - که باز گو کننده ی قصه اتحاد کارگران درسال 1918 بود- به وی اعطا شد. اگرچه برگلتس را می توان یک شاعر نوعاً دولتی شوروری دانست اما او از پیچیدگی حکومت شوروی آگاه بود. همانطور که در تعداد کثیری از اشعارش به آنها اشاره کرده است. او تلاش کرد که به شعر تغزلی پناه برد یا به دامن نثر عاطفی چنگ زند تا از لمس این موضوعات ظریف و خطرناک پرهیز کند. شعر برگلتس توصیف و نمادی از مسائلی است که با هم نسلانش در شوروی آن روزگار مرتبط است. آثار برگزیده: استیخو ورنیا( مجموعه اشعار 1934) کتاب ترانه ها1935 برگ ریزان1938 مترجم: زین العابدین چمانی اسفند نود وسه خورشیدی سه شنبه 5 اسفند 1393برچسب:, :: 12:24 :: نويسنده : حسن سلمانی چارلز برن اشتاین، متولد آمریکا به سال 1950میلادی. چارلز برن اشتاین یکی از پیشرو ترین شاعران نشریه ی« زبان» در نیویورک به دنیا آمد و به دانشگاه هاروارد رفت. این شاعر پرکار و نظریه پرداز و منتقد نشریه ی با نفوذ ز=ب=ا=ن را ویراستاری کرد و اکنون استاد دانشگاه دولتی نیویورک به نام« بوفالو» ست. برن اشتاین به عنوان یک مروج خستگی ناپذیر شعر تجربی ، جهاد طولانی ای کردبرعلیه آنچه که او « فرهنگ شعر رسمی» می نامید- یعنی هر شعر سنتی بی مزه ای که خود را وقف ابراز وجود ساده لوحانه می کرد. سبک نگارش دشوار و ابداعی برن اشتاین پیچیدگی قواعد زبان شناسی و تعیین ناپذیری معنی را برجسته می سازد. اشعار وی اغلب مجموعه هایی است که با عبارت های ناپیوسته و بازی با کلمات سلیس و روان همنشینی می کند. و به طور خودآگاهانه ماهیت ایدئولوژیکی و ساختارمند زبان را کند و کاو می کند. آثار برگزیده: 1- جزایر/رنجش ها 1953 2- فن شعر 1992 3- شهر تاریک 1994 مترجم: زین العابدین چمانی بهمن نود و سه سه شنبه 28 بهمن 1393برچسب:, :: 12:35 :: نويسنده : حسن سلمانی
نام کتاب: خداحافظ گاری کوپر نویسنده: رومن گاری مترجم: سروش حبیبی ناشر:انتشارات نیلوفر تعداد صفحات: 288 صفحه
قسمت هاي زيبايي از كتاب: * هر قدر عقاید کسی احمقانه تر باشد باید کمتر با او مخالفت کرد . * اغلب خیال می کنند که مرغ های دریایی غم بزرگی در دل دارند و حال انکه این خیالی پوچ است . اشکالات روانی خود ادم است که این احساس را به وجود می اورد . ادم همه جا چیزهایی می بیند که وجود ندارند . این چیزها در درون خود ادم است . همه به یک درونگو مبدل می شویم که همه چیز را به زبان می اورد . مرغ های دریایی ، آسمان ، باد ، همه چیز . صدای عرعر خری را می شنوید . خری است و بسیار هم خوشبخت است . آنقدر خوشبخت که فقط برای یک خر ممکن است ولی آدم با خودش می گوید : خدایا چه قدر غمناک است!!!!! * اگر دفعه اول آدم شکست بخورد تازه می فهمد که بعدها با مردهای دیگری خواهد بود و این خیلی بد است . * میلیون ها و میلیاردها آدم توی این دنیا هستند و همه شان می توانند بی تو زندگی کنند ، آخر من بدبخت چرا نمی توانم ؟ * هیچ کس تا به حال دو مرتبه در عمرش عاشق نشده، عشق دوم ، عشق سوم ، اینها بی معنی است . فقط رفت و امد است . افت و خیز است . معاشرت می کنند و اسمش را می گذارند عشق. * لنی من قول می دهم که اول تو مرا ترک کنی. تویی که مرا قال می گذاری. *از همین می ترسم . آدم به کسی یا چیزی عادت کند و ان وقت آن کس یا ان چیز قالش بگذارد . می فهمی چه می خواهم بگویم ؟ * کسی که سزاوار نام انسان باشد همیشه احساس ندامت می کند و این خود محکی برای شناختن انسانهاست... * ... جز عشق هیچ چیز حقیقت ندارد... با تشکر از میترا اخلاقی بابت امانت دادن این کتاب زیبا و خواندنی... حسن سلمانی 93/12/6 گلدسته
سه شنبه 23 اسفند 1393برچسب:گاری کوپر,الهه ی الهام,حسن سلمانی ,رمان فرانسوی, :: 12:33 :: نويسنده : حسن سلمانی مشتی خاطره.... کوه ها سرفراز دشت ها وسیع دره ها ژرف بیا، باز کن کلاف خاطره ها را در کدام کوه با عقاب همبال شده ای ؟ در کدام دشت پیکانت بیهوده رفته است؟ در کدام دره تو را به سیاهی کشانده است؟ کدام بگو... گر درد درونت را سوخت ببر به کوه و سنگ بگو یک عمر چه کشیدی چه آمد بر سرت، بگو به زیر بزن بر بم نواز آنکه تو را فهمید پاسخش ده گر صدایت را حق نشنید ببر به آب دیده گو گر سالها بر تو سخت گذرد چه می شود گر زمان نامرد از آب درآید چه می شود گر بپرسند درد چگونه است از آن پرهیز کن و بگو ................................... سویله... درد ایچینی یاندیراندا آپار داغا داشا سویله بیرعومورده نه لر چکدین نه لر گلدی باشا سویله قالدیر زیله، اندیر پسه سس ور سنی دویان کسه دردینی حاق اشیدمسه گوزوندکی یاشا سویله ایللر گچه سرت ، نجه دیر؟ واقت اولسا نامرد ، نجه دیر؟ دسه لر کی درد نجه دیر؟ چک الیندن حاشا سویله ..........................................
شعر: زلیم خان یعقوب مترجم: زین العابدین چمانی
دخترک از میان جمعیتی که گریه کنان شاهد اجرای تعزیه اند رد می شود عروسک و قمقمه اش را محکم زیر بغل می گیرد شمر با هیبتی خشن همان طور که دور امام حسین (ع) می چرخد و نعره می زند از گوشه ی چشم دخترک را می پاید.. او با قدم های کوچکش از روی سکوی تعزیه بالا می رود از مقابل شمر می گذرد و در مقابل امام حسین (ع) می گذرد و به لب های سفید شده اش زل میزند قمقمه را که آب تویش قلپ قلپ صدا می دهد مقابل او می گیرد شمشیر از دست شمر می افتد و رجز خوانی اش قطع می شود دخترک گفت : بخور برای تو آوردم و بر می گردد رو به روی شمر که حالا بر زمین زانو زده می ایستد مردمک های دخترک زیر لایه براق اشک می لرزد توی چشم های شمر نگاه می کند و با بغض می گوید : بابای بد!!! آن شب شمر تعزیه هم برایت گریه می کرد... دزیره... چند روز پیش ری را پیامکی برایم ارسال کرد با این مضمون: « پیشنهاد یک روز بارانی... شنیدن قطعه ی دزیره با صدای محسن چاووشی...» و همین باعث شد که این قطعه را دانلود کنم و بار دیگر فیلم دزیره را ببینم... دزیره!!! « اینسان...» تف به توپ و تفنگ و به میدان جنگ تف به شمشیر و زنجیر و بند و کمند تف به دام و به اعدام و دار و به قداره بند تف به تفریق انسان ز انسان به نیرنگ و رنگ تف به جمع زر و زور و تزویر و ننگ تف به صنعت، به دانش، به ادیان مرده ، به آیین نو تف به سرکردگی، بندگی، تف به چکمه، به شلوار خاکی، لباس پلنگی تف به روبند مردان نامرد جنگی تف به آدم کشی ها، به آدم فروشان تف به اینسان که انسان! *** بوسه بر روی بلبل، به پروانه و گل بوسه بر آبشاران و بر کوهساران بوسه بر سنگ و سبزه بوسه بر ساحل پاک بوسه بر خاک بوسه بر مهر و بر ماه بوسه بر پوزه ی بز، گوش روباه بوسه بر گاو و بر پنجه ی خرس و بر نعره ی شیر بوسه بر جغد و بر مار و قاطر پیر بوسه بر هرچه منهای انسان که اینسان! حسن سلمانی شهریور نودوسه/چهاردانگه
یک شنبه 16 شهريور 1393برچسب:, :: 15:27 :: نويسنده : حسن سلمانی نام کتاب: گوشواره ی انیس
ادامه مطلب ... دو شنبه 2 تير 1393برچسب:گوشواره ی انیس,حمیرا قادری,حسن سلمانی,الهه ی الهام, :: 22:53 :: نويسنده : حسن سلمانی
نام کتاب: نامه به کودکی که زاده نشد
ادامه مطلب ... چهار شنبه 28 خرداد 1393برچسب:اوریانا فالاچی,حسن سلمانی,الهه ی الهام, کتاب, :: 12:7 :: نويسنده : حسن سلمانی نام کتاب: گیله مرد نویسنده:بزرگ علوی ناشر: انتشارات نگاه تعداد صفحات: 204صفحه
کتاب حاضدر مجموعه 9 داستان به نام های زیر است: «نامه ها/ گیله مرد/ اجاره خانه/ دزاشوب/ یه ره نچکا/ یک زن خوشبخت/ رسوایی/ خائن/ پنج دقیقه پس از دوازده.» سالهاست، شاید پانزده سال است که در کتاب ادبیات دوم دبیرستان داستان« گیله مرد» را تدریس می کنم و هر بار از این که بچه های دبیرستانی نمی توانندآنطور که باید از روی کتاب بخوانند، دلم می سوزد.محصلان امروزی، مخصوصاً پسرها اصلاً اهل مطالعه و کتاب نیستند، برای همین اغلب خودم تمام این داستان را روخوانی می کنم تا در حق داستان و نویسنده اش جفا نشود. ادامه مطلب ... پنج شنبه 15 خرداد 1393برچسب:گیله مرد,بزرگ علوی,الهه ی الهام,حسن سلمانی, :: 19:18 :: نويسنده : حسن سلمانی « سارا بانو...» سارای! ای شهبانوی اریکه ی تخیل ای شهباز بلندپرواز قله های نجابت ای غزال زرین یال دشت نجابت ای در سراسر زمین و زمان ساری خاتون قصه های هزار و یک برگم ماه تمام من، سارای! در یک شب بلند بر بام من برآی بر شعر من بتاب و پلنگ گنگ خیالم را از خویش و تن بربای آی، سارای...! تقدیم به خالق رمان باارزش« حلالم کن سارا بانو» استاد اقبال مظفری شعر: حسن سلمانی خرداد نود و سه چهار شنبه 13 خرداد 1393برچسب:سارا بانو,اقال مظفری,حسن سلمانی,شهبانو,الهه ی الهام, :: 23:56 :: نويسنده : حسن سلمانی « با تو...» قصر آئینه بند ایمانم در قمار زوال می لرزد مثل رقص پرده های دود در برابر باد. برق چشمان و رعد مردمکت شهر آباد عقل و هوشم را می کند درس عبرت عاد. می شود با تو جاودانی شد مثل اسطوره های پاک نهاد مثل افسانه های مانده به یاد مثل کعبه تا ابد، آباد. سوی آغوش تو می زنم پارو زورقی شکسته ام ، دریاب من و خیزابه های صخره شکن، من و یک غم که می کند شادم من و قهر عالم و آدم من و مهر تو هرچه بادا، باد!
شعر: حسن سلمانی خرداد نود وسه یک شنبه 11 خرداد 1393برچسب:شعر,حسن سلمانی,با تو,قصر ائینه,رقص دود,خیزابه, :: 1:11 :: نويسنده : حسن سلمانی
نا بینای جنگ
شصت سال نابینا گشته است یا که بیش در پشت آن دیوار و این درختان به رنج و طیش با عمر طولانی و طاقت فرسابر صندلی چرخدار خویش در زیر آفتاب و باد، در راهروی بیمارستان سربازان ادامه مطلب ... یک شنبه 7 ارديبهشت 1393برچسب:نابینای جنگ,داگلاسد دان,چمانی,الهه الهام, :: 13:20 :: نويسنده : حسن سلمانی دیوار و رود فروپاشید دیواری که یک دولت را به دو نیم کرده بود از برای رودی که یک ملت را به دو نیم کرده چه باید نمود؟ این یک آزادکرده خویش، گشته است مستغل وان یک مسجون نموده فکر، وز خویش منفعل این سو ره به جایی برده است بر آن سو چه طرفی باید بست؟ نه فارسم، نه آلمانی نه انگلیسی، نه روس هویت خدادادی ترکم را چه باید کرد؟ دو قرن مویه کردن ثمرمان نبخشید نفیر و فریاد نرسیده به گوشها را چه باید کرد؟ فروپاشی یک دیوار
ادامه مطلب ... یک شنبه 7 ارديبهشت 1393برچسب:دیوار و رود,زلیمخان,چمانی,الهه ی الهام, :: 12:55 :: نويسنده : حسن سلمانی نام کتاب: بادبادکباز
ادامه مطلب ... سه شنبه 28 ارديبهشت 1393برچسب:رمان بادبادکباز,خالد حسینی,الهه ی الهام,حسن سلمانی, :: 21:33 :: نويسنده : حسن سلمانی ای چشم هات سکر تمام ِ شراب ها گیسو مده به باد که پیچیده شد به هم طومار زندگانی ام از پیچ و تاب ها نوروز هم به پایان رسید. امیدوارم شروع زیبایی در فروردین داشته باشید. امیدوارم عشقی واقعی را در اردیبهشت پیدا کنید. امیدوارم از خرداد تا تیر، زندگی پرهیجان و لذت بخشی داشته باشید. امیدوارم از مرداد تا شهریور، هرگز مشکلات به سراغت نیایند. امیدوارم مهر و آبان و آذر خبرهای خوبی برایتان داشته باشند. امیدوارم دی و بهمن خاطرات لذت بخشی برایتان به جا بگذارند. و در آخر امیدوارم در اسفندماه به یک سال گذشته تان نگاه کنید و بگویید: « چه سال شگفت انگیز و خوبی داشتم!» زیتون یک شنبه 17 فروردين 1393برچسب:زیتون,امیدوارم,الهه ی الهام,حسن سلمانی, :: 9:48 :: نويسنده : حسن سلمانی ای حسن یوسف، دکمه پیراهن تو پنج شنبه 7 فروردين 1388برچسب:, :: 11:22 :: نويسنده : حسن سلمانی نام کتاب: نیلوفری ها به اهتمام: اقبال مظفری ناشر: نشر آتنا/تهران/پاییز 1378 تعدادصفحات: 301 صفحه
نیلوفری ها به همت و سرمایه ی همسر و همدل زنده یاد « موسی مرادی» و به پاسداشت یاد او و سال ها همسفری در راه زندگی با هنرمندی شوریده و گمنام به چاپ رسیده است. آقای اقبال مظفری که پیش تر رمان« امیلی و عروس ایرانی اش» را معرفی کرده ام، یادگار نامه ای را جمع آوری کرده به پاس و یاد دوست هنرمندش، مرحوم « موسی مرادی» در این مجموعه خلاصه ای از زندگی موسی مرادی و تعدادی از سروده ها و مقالات و گفت و گوهای آن مرحوم آورده شده است. در فصلی هم شعرها و نوشته هایی از دیگران که به مناسبت همین گرامیداشت، جمع آوری شده، گنجانده شده است. بیشتر از همه قلم داستانسرا و تخیل شاعرانه ی خود مؤلّف- اقبال مظفری- است که در این جُنگ خودنمایی می کند. داستان کوتاه« هفت خواهران» از آن دست داستان هایی است که برای همیشه در خاطر خواننده اش می ماند.
بهمن نود و دو/حسن سلمانی چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:اقبال مظفری,نیلوفری ها,حسن سلمانی,الهه ی الهام, :: 13:3 :: نويسنده : حسن سلمانی « دختران خوب»* دخترانِ نازنینِ شنبه های خوب کامتان عسل بختتان ستاره های پُرفروغ کهکشان قرص ماه نقره فامِ شعرتان گوشوار آسمان آفتاب زرنگار خنده هایتان، پُر عیار و بی غروب ماهیان سرخ چشمه سار عاطفه، جویباران واژه های بی بدل یادتان به خیر! کامتان عسل دختران نازنین دختران شنبه های خوب! *تقدیم به اعضای انجمن ادبی الهه ی الهام: اخلاقی.میرزاجانی.امری.جمشیدی.اروجلو.عروجلو.عابدین پور و ... حسن سلمانی/اسفند نود و دو پنج شنبه 15 اسفند 1392برچسب:الهه ی الهام,شعر,حسن سلمانی,دختران خوب, :: 12:24 :: نويسنده : حسن سلمانی « شطّ رنج» شما قرص ماهی، من از جنس آه پلنگم که در کوه گم کرده راه شما باغ پُر گل، غزل، سیب، شور منم خاک بی سبزه، سنگ صبور « چنین است رسم سرای سپنج»* شما شاه شطرنج و من شطّ رنج
*تضمینی از حکیم فردوسی حسن سلمانی-بهمن نود و دو نام کتاب:گزیده ای از اسنادی تاریخی تقدیم به عالیجناب پاپ گردآورندگان: نرگس یزدی- معصومه امیرلو چاپ: دفتر هنر و ادبیات صریر نوبت چاپ:اول- بهار 1388 تیراژ: سه هزار نسخه در قطع جیبی
-پنجاه هزار فرانک از دارایی خود را به بینوایان می بخشم. - میل دارم جسدم را با تابوت فقرا به گورستان ببرند. - از دعا و طلب مغفرت بیزارم. - می خواهم همه مرا دعا کنند. - به خداوند ایمان کامل دارم. از وصیت نامه ی ویکتور هوگو. ادامه مطلب ... پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:عالیجناب پاپ,حسن سلمانی,کتاب,الهه ی الهام, :: 7:27 :: نويسنده : حسن سلمانی
گردآوری:401 «آواز خركي و رقص شتري»
« غلط زیادی» زبان نوشتاری ما گویی روز به روز مهجورتر می شود. به نظر می رسد اشتباهات رایج نوشتاری رو به افزونی است. یکی از دلایل آن به نظرم کاهش مطالعه ی کتاب و جایگزینی آن با منابع اینترنتی است که معمولا بدون نگاه ویراستاری و رفع ایرادهای ویرایشی منتشر می شوند. همچنین به دلیل فراگیرتر شدن نوشتن (در فضای مجازی) ایرادهای نگارشی نیز فراگیرتر شده اند.این اشتباهات را نه تنها در وبلاگ نویسنده های گمنام که حتی در سایتهای خبری و پایگاه های معتبر می توان یافت. امروز دریک سایت معروف یک مورد آن را دیدم که بهانه ی نوشتن این مطلب شد. گردآوری: 401
جمعه 2 اسفند 1392برچسب:, :: 22:8 :: نويسنده : حسن سلمانی موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|