الهه ی الهام
انجمن ادبی
« الهه ی الهام» در سایه سار تو از تار و پود واژه و احساس، شعری تنیده ام بی فلسفه بی منطق و بی دانش و کتاب با تو فقط به هر چه که شاید رسیده ام حرف دل ستاره، لبخند و اشک ماه فهم عمیق عاطفه در نبض هر گیاه با شبنم محبت تو چکه می کند بر خاک خشک دفتر حسرت کشیده ام با من سخن بگو با من بمان، بخوان زیباترین غزل عاشقانه را تنها، من از زبان نگاهت شنیده ام مانند تو « الهه ی الهام»، هیچ گاه نه از کسی شنیده نه با چشم دیده ام این شاخه ی تر و خوش بو و رنگ را با یک اشاره ی تو من از بوستان شعر آن هم برای بوسه به دست تو چیده ام!
حسن سلمانی 3/11/91 نظرات شما عزیزان: کاظم نادی
ساعت23:46---27 شهريور 1392
با تشکرازدوست خوش صدای بامحبت
عزیر.مسعوده
ساعت21:47---12 بهمن 1391
عزیر:سلام علیکم آقاسلمانی والا ما که ازشعر وشاعری چیزی سر درنمی یاریم این دختران که باتب40درجه هم میشینن شعرمیخونن .(منظورم از 45درجه تب مسعوده جان است باوجوداین که مریضه ولی هنوز شعرمیخونه}
راستی تسلییت عرض میکنم تیم شما هم که باخت مسعوده:سلام استاد قندم این عزیر زیاد حرف میزنه من تبریک میگم که بالاخره شعری که همیشه دردل داشتید راسرودیدامیدوارم الهه الهام شما همیشه همین طور امید بخش زندگی تان باشد توصیه میکنم این شعررا به خاطرمناسبتش با نام وبلاگ بعداز مقدمه بگذارید راستی شاید اگرآخرهای شعربعداز \"بایک اشاره توبهترباشد {من }راحذف کنید اگرچه تقابل بین من وتو زیباست اما روانی شعررا خش دارمیکند غصه هایتان قربانی شادی هایتان شب خوشی داشته باشید تادیدارخدایارتان باشد شنبه 7 بهمن 1391برچسب: , :: 10:33 :: نويسنده : حسن سلمانی
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|