الهه ی الهام
انجمن ادبی
« برای مادیانم» ای تند و تیز و نجیب! علف های سبز می رویند سبز، جایی که تو می خرامیدی خشکسالی به سر رسید و پرندگان، همگی نغمه سر می دهند و تمامی جاده های بهاری تو را انتظار می کشند ای تند و تیز و نجیب و من با کلماتی این چنین ساده نرم و راحت از تو یاد می کنم حال آن که، تو چشم فرو بسته ای و گوش و ننیوشی آنچه از تو می گویم و سر بر نیاوری، از جایی که آرمیده ای و باز نکنی، چشمان تیره و کشیده ی خویش را ای تند و تیز و نجیب مادیان خوشتراش گام من بسان مه و روح، سپید چون ابر چه بگویم به سوار تو! آن که بیش از همه دلتنگ توست جز آن که،« هر زایشی را مرگیست و هر عشق را فراقیست.» مرگ، بگو من نمی دانم حیات: نیک دانستم. آن میل تاخت به پیش است که مرا به رقص می آورد صدای نمایش، مزه ی علف، میله ی فلزی لگام به او بگو آخرین بار چه کسی بر من سوار شد؟ مرگ هیچ چیز نیست مرگ اصلاً مزه ای ندارد! شعر: جودیس رایت مترجم: زین الابدین چمانی 15 فروردین 83 نظرات شما عزیزان:
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|