الهه ی الهام
انجمن ادبی
غزل سه: چه کنم بیشتر از حد به تو نزدیک شوم؟ ماه من دوری و باید به تو نزدیک شوم از همان لحظه که سیمای تو افتاد در آب به سرم زد، چو پلنگی به تو نزدیک شوم چو نهالی که به خورشید ارادت دارد دوست دارم بکشم قد به تو نزدیک شوم قاصدک هستم و در حسرت دیدار نسیم منتظر تا که بیاید به تو نزدیک شوم می رسد شعر به پایان خودش امّا من در پی راه که شاید به تو نزدیک شوم.
غزل چهار: پشت این پنجره چشمم به تماشای تو بود واژه های غزلم گیر الفبای تو بود از همان لحظه حضورت به دل شعر نشست اوج زیبای غزل در دل معنای تو بود ناگهان غیب شدی قلب من و شعر شکست چشم ما منتظر وعده ی فردای تو بود در نبود تو غزل نیمه رها کرد مرا ناتوان این غزل از حل معمای تو بود حل نشد مسئله ات، شاکی از این پنجره ام او به من هر چه نشان دادکه منهای تو بود با منی که همه ی زندگی ام پای تو سوخت هیچ کس قهر نمی کرد اگر جای تو بود. شعرها از محمّد مقدّم
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|