الهه ی الهام
انجمن ادبی
آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !!
پاییز دختر بچه ی پر مهری بود که هیچ کس اورا درمدرسه ثبت نام نکرد و آنقدر زیر زمین از ریشه درخت ها فرش بافت و رخت چرک های باد راشست که چشم هایش شبیه دوتا خرمالوی کرم خورده و گوش هایش مثل گردوی دو نیم شده پوک شد حالا ته این باغ مسی رنگ با قلبی از لانه خالی گنجشک ها سوزن گرامافون را روی آواز کلاغ ها میگذارد و از فکر اینکه حتی گلدوزی هم بلد نیست زاز زار گریه میکند! محمود غیاثی یک شنبه 14 مهر 1392برچسب:پاییز,محمود غیاثی,الهه ی الهام,درختان سیاه, :: 16:10 :: نويسنده : حسن سلمانی
کوچه پس کوچه ها! صدای خش خش برگ ها! زیر پای یک تنها! در یک غروب بعد از ظهر! پاییزی پاییزی! که، بهار رفته است! تنهایی؛ قدم زدن؛ بهانه دارد! بهاری دیگر فرا رسد، بهانه ها خواهند مرد! از کتاب مجموعه شعر: صندلی خالی دکتر حسن باقری صمغ ابادی موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|